.:حریم امن:.

ساخت وبلاگ
چو آغازِ قصه به دستِ دوتا بود، سرانجامش این بار حکمِ خدا بودبه من یاد دادند وداعی به حرمت، نگو جز به نیکی اگر کم وفا بودتشکّر ‌کنم بابت هر چه بودی، که این حکمِ تقدیرِ زیبای ما بودرسیدن بماند به دنیای دیگر، که اینجا موازیِ بی‌انتها بودتو با دردِ من آشنایی ولیکن، و انّ مع العُسر یُسرا کجا بودپدر را بگو چشم را یادشان نیست، چه شد بعض‌ها را چه‌کس مبتلا بود؟و من دوره کردم تمامِ خودم را، تجن تا خزر راه ما هم سوا بودو من مثل حامد پس از کوچِ ری‌را، همین سِرتِرالین مرا اکتفا بودتو می‌خوانی‌اش من تو را می‌شناسم، نگفتم مقصر عزیزِ شما بودو زیباترین روزِ بهمن مبارک، که سارا غریبی چقدر آشنا بود + نوشته شده در دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱ ساعت ۶ ب.ظ توسط آقای زندگی  |  .:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 13 بهمن 1401 ساعت: 8:14

عذر ميخوام كه پاكش كردم مطلقا ارتباطي به احساس درونيم نداره

فقط احساس كردم وقتي تو امادگيشو نداري گفتنش فقط خودخواهيه

هرچند من دلم ميخواد بدوني كنارتم و چه حسي دارم ولي

نميخوام ته ذهنم خودخواه به نظر بيام

روزگارت خدايي

+ نوشته شده در چهارشنبه هفتم فروردین ۱۳۹۸ ساعت ۱ ق.ظ توسط خانم نفس  | 

.:حریم امن:. ...
ما را در سایت .:حریم امن:. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2tarafamuno بازدید : 39 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 11:42